اهدای عضو در کشور های دیگر

 

مرگ اتفاق غم‌انگیزی است. به هر طریق و در هر سن و سالی که اتفاق بیفتد، این وابستگان هستند که بزرگترین ضربه را حس می‌کنند.

جای کسی که سال‌ها کنارشان بوده، یکباره خالی می‌شود و چه احساس بدی است اگر این جای خالی، بدون پیش‌زمینه و در جوانی اتفاق بیفتد. در میان انواع مرگ، «مرگ مغزی» ناباورانه‌تر است. تصادف مهم‌ترین عاملی است که باعث می‌شود فرد دچار مرگ مغزی شود. همه اعضای بدن کار می‌کند اما مغز دچار مرگ شده و در این حالت فرد هرگز به زندگی برنمی‌گردد. در این بین اهدای عضو شاید عاقلانه‌ترین و البته انسانی‌ترین کاری باشد که خانواده بیمار مرگ مغزی می‌توانند انجام دهند. کاری که به زبان، ساده است اما در نهایت ممکن است نتیجه‌ای که مطلوب پزشکان و جامعه است، به همراه نداشته باشد.

این وضع البته تنها مختص ایران نیست. در کل دنیا و در بسیاری از کشورها (حتی کشورهای توسعه‌یافته) افراد به راحتی راضی به اهدای عضو نمی‌شوند. دکتر «تئودور ویندهورست»، جراحی در شهر بیله‌فلد و عضو کمیسیون اهدای اعضا در انجمن پزشکی آلمان، یکی از کسانی است که معتقد است وضع اهدای عضو در بسیاری از کشورها مناسب نیست. او می‌گوید مردم اصلاً مجبور نمی‌شوند درباره این موضوع فکر کنند و افراد عادی حتی تصوری مختصر هم از این مشکل ندارند. او معتقد است برای بهبود چنین وضعیتی باید زودتر دست به کار شد. گزارش پیش‌رو شرح مختصری از وضع اهدای عضو در دنیاست که «طرح نو» به آن پرداخته است.

 

اتریشی‌ها اجازه نمی‌گیرند

در سطح جهانی رقمی نزدیک به ۵٠‌ درصد بیماران مرگ مغزی اعضای بدنشان اهدا می‌شود. اما راه و روش هر کشوری متفاوت است. در برخی کشورها مثل ایران و آلمان، فرد پیش از مرگ با گرفتن کارت اهدای عضو رضایت می‌دهد که در صورت مرگ مغزی، اعضای بدنش اهدا شود. یا اگر فرد کارت اهدای عضو نداشته باشد خانواده بیمار مرگ مغزی، رضایت می‌دهند تا اعضای بدن عزیزشان به دیگران زندگی ببخشد. اتفاقی که ساده نیست و خیلی از خانواده‌ها را دچار تردید می‌کند. قلب هنوز ضربان دارد اما پدر و مادر باید قبول کنند که مرگ فرزندشان حتمی است و می‌تواند قلب در سینه دیگری بتپد. همین دو راهی و تناقض است که بسیاری از خانواده‌ها را از اهدا منصرف می‌کند و درنهایت فرد مرگ مغزی شده با تمام اجزای بدن سالم خود و با جدا شدن دستگاه‌ها به خاک سپرده می‌شود. احتمالا برای همین تناقض و وضع احساسی است که بسیاری از کشورها اهدای عضو فرد مرگ مغزی شده را به عهده خانواده‌ها و فرد نگذاشته‌اند. در کشور اتریش فردی که نمی‌خواهد اعضای بدنش را اهدا کند، باید مخالفت خودش را پیش از مرگ اعلام کرده باشد. در غیراین‌صورت در صورت بروز مرگ مغزی حتماً اعضای قابل‌ پیوند او برداشته می‌شوند. البته این اقدام هم مخالفت‌های زیادی به همراه داشته است. بسیاری از افراد آن را نوعی اجبار می‌دانند و معتقدند پزشکان نباید درباره چنین موضوعی تا این حد خودسرانه عمل کنند. برای همین هم خیلی‌ها، به دلیل لجبازی با اجباری بودن چنین اتفاقی، پیش از مرگ رسما اعلام می‌کنند که نمی‌خواهند در صورت مرگ مغزی شدن اعضای بدنشان اهدا شود. بنابراین، آمار اهدای عضو در این کشور بسیار کم و نزدیک به ۱۵/۱ در هر یک‌میلیون نفر است.

 

 

لیست انتظار ١٢‌هزار نفره

آمار جهانی درباره اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی ٢٠ نفر در یک‌میلیون نفر است که این رقم در کشوری نظیر اسپانیا که بیشترین آمار اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی را داراست رقمی نزدیک به ٣/٣۴ نفر در یک‌میلیون است. این رقم در آلمان ۱۵/۸ نفر است و برزیل و لوکزامبورگ، به‌ترتیب، با ۹/۹ و ۶ نفر به ازای هر یک‌میلیون نفر در انتهای فهرست قرار دارند. سازمان جهانی پیوند اعضای اروپا مسئول تسهیل عمل اهدا و پیوند اعضاست که مقر آن در کشور آلمان قرار دارد. این سازمان مدام فهرستی جهانی از بیمارانِ در انتظار را براساس گزارش پزشکی‌شان به‌روز می‌کند و برای تشخیص فوریت نیاز هر بیمار به دریافت عضو پیوندی معیارهای پزشکی متعددی دارند.بنیاد پیوند اعضای آلمان (DSO) مراحل دریافت اعضا از اهداکنندگان را سازمان می‌دهد. ابتدا باید دو پزشک، که به‌هیچ‌وجه در کار پیوند اعضا دخالتی ندارند، به‌طور مستقل و جدا از هم مرگ مغزی بیمار اهداکننده را تأیید کنند. تازه در این زمان است که فرد مرده، اهداکننده محسوب می‌شود. کمیسیون اهدای اعضا در انجمن پزشکی آلمان همه‌ مراحل اهدا و پیوند را زیر نظر می‌گیرد. درحال حاضر ١٢‌هزار نفر در لیست انتظار قرار دارند. اما اهدای عضو همچنان یک امر مجهول برای خیلی‌ها به حساب می‌آید.

 چین؛ تجارت عضو

مسأله اهدای عضو البته تا همین جا پیش نرفته است. این روزها دیگر تنها مشکل فقدان آگاهی وجود ندارد. این‌که تعداد کمی از افراد راضی می‌شوند اعضای بدنشان پس از مرگ اهدا شود شاید یک مشکل بزرگ باشد اما درحال حاضر پدیده‌ای درحال شکل‌گیری است که «توریسم پیوند اعضا» نام دارد. به این ترتیب که بیماران متقاضی اعضای بدن از کشورهای ثروتمند با پرداخت مبالغی کلان، برای خرید و دستیابی به اعضای موردنیاز خود در کشورهای فقیر اقدام می‌کنند.

«رینیدات جیمنز»، وزیر بهداشت اسپانیا در اعتراض به روند توریسم پیوند اعضای بدن گفته است: «تجارت غیرقانونی اعضای بدن انسان را متوقف کنید و به توریسم تجارت اعضای بدن که همه کشورها به نحوی در این فعالیت سهیم هستند پایان دهید.»

بنا به گفته دکتر «لونوئل» مسئول هماهنگی سازمان بهداشت جهانی هم درحال حاضر جبهه مشترکی برای نبرد با این قبیل توریسم و فعالیت وابسته به تجارت اعضای بدن درحال شکل‌گیری است و ۵ کشور به‌عنوان بدترین کشورها از این نظر شناخته شده‌اند. این ۵ کشور به گفته مقامات سازمان بهداشت جهانی کشور‌های چین، فیلیپین، پاکستان، مصر و کلمبیا هستند.نکته قابل توجه اینجاست که زمان انتظار برای پیوند عضو در چین تنها چند روز است درحالی‌که در دیگر کشورها باید چند ماه در نوبت بود تا بتوان عمل پیوند صورت گیرد. به همین دلیل در عرض  ٢سال بیش از ۴٠٠ نفر آمریکا را برای دریافت پیوند کبد ترک کرده‌اند که از این تعداد حدود ۴٠‌درصد آنها ساکنان ایالت‌های کالیفرنیا و نیویورک بوده و اکثر آنها نیز به کشور چین سفر کردند.

جنگ جهانی و بروز نخستین پیوندها

شاید شما هم کنجکاو باشید که بدانید پیوند اعضا از چه زمانی باب شد. جدا از افسانه‌هایی که در این رابطه وجود داشته، جنگ جهانی اول کمک زیادی به پیشرفت و موفقیت پیوند عضو کرد. مشهور‌ترین جراحی که در آن زمان پیوند عضو را انجام می‌داد،‌ هارولد گیلیس بود. بعد از وی دستیارش آرچیبالد مکیندو این روش را در جنگ جهانی دوم و با عنوان جراحی ترمیمی ادامه داد. در‌سال ۱۹۶۳، جیمز‌هاردی عمل پیوند ریه را از یک مرده به یک بیمار مبتلا به سرطان به خوبی انجام داد. بیمار ۱۸ روز زنده ماند، اما در اثر نارسایی کلیه از دنیا رفت. در آن سال‌ها، انجام پیوند قلب برای جراحان تبدیل به یک آرزوی بزرگ شده بود. تا این‌که در سوم دسامبر ۱۹۶۷، دکتر بارنارد در شهر کیپ تاون در آفریقای جنوبی، نخستین عمل موفق پیوند قلب را انجام داد. این بیمار با قلب پیوندی‌اش ۱۸ روز زنده ماند. پوشش خبری فوق‌العاده‌ای که رسانه‌ها در سراسر جهان درخصوص این عمل انجام دادند، پیوند قلب را در مرکز توجهات قرار داد و این نوع پیوند رونق یافت، به‌طوری که در حد فاصل سال‌های ۱۹۶۸ تا ۱۹۶۹ بیش از ١٠٠ عمل پیوند قلب انجام شد که البته بیشتر بیماران ظرف حداکثر ۶۰ روز از دنیا می‌رفتند. اما بیمار دومی که از سوی دکتر بارنارد عمل شده بود، توانست ۱۹ ماه زنده بماند. در‌سال ۱۹۷۰ داروی سیکلوسپورین به‌عنوان یک داروی کلیدی در این رابطه به دنیای پزشکی معرفی شد. ظهور داروی سیکلوسپورین در آن سال‌ها حکم یک معجزه را داشت و به این ترتیب، عمل پیوند به یک عمل نجات‌بخش تبدیل شد. در‌ سال ۱۹۸۱ نخستین پیوند قلب و ریه در بیمارستان دانشگاه استانفورد به خوبی انجام شد و سرپرست گروه، موفقیت این عمل را مدیون سیکلوسپورین دانست.

عمل پیوند اعضا همچنان ادامه دارد. در سال‌های اخیر پیوند صورت جزو موفقیت‌آمیز‌ترین و البته تازه‌ترین دستاوردهای پزشکی بوده است. در این میان مهم‌ترین چیزی که برای همه پزشکان اهمیت ویژه‌ای داشته این بوده که به مردم این باور را بدهند که جلوی مرگ را نمی‌توان گرفت و مرگ اتفاقی اجتناب‌ناپذیر است اما با اهدای عضو می‌توان مرگ بسیاری از افراد را به تعویق انداخت و به بیماران زندگی دوباره بخشید.